جدول جو
جدول جو

معنی کرشمه ناک - جستجوی لغت در جدول جو

کرشمه ناک
(کِ رِ مَ / مِ)
با کرشمه و ناز: معشوقه ای داشت موزون و کرشمه ناک. (سندبادنامه ص 102).
نیست توجهش بکس تا چه ادای زشت شد
باعث سرگرانی شوق کرشمه ناک ما.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ رِ مَ / مِ کُ)
غمزه کنان. نازکنان:
جمالی چو در نیمروز آفتاب
کرشمه کنان نرگسی نیم خواب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کِ رِ مَ / مِ)
محل کرشمه. (فرهنگ فارسی معین). جای ناز و کرشمه:
جواب آن غزل است این که طالبا گفته ست
کنار و جیب نگه را کرشمه زار کند.
ارادت خان واضح (از آنندراج).
کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلها
کرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد.
محمد عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَ /خُ نَنْ دَ / دِ)
کرشمه دارنده. کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین). باکرشمه. رجوع به کرشمه باز شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ گُ سِ / سَ)
آنکه کرشمه کند. معشوقی که غمزه آرد. (فرهنگ فارسی معین). بکاربرندۀ ناز و کرشمه:
داری تو کرشمه باز سرمست
سررشتۀ هجر و وصل در دست.
ابوالفیض فیاضی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرشمه زار
تصویر کرشمه زار
محل کرشمه: (جواب آن غزلست این که طالبا گفته است کنار و جیب نگه را کرشمه زار کند) (ارادت خان واضح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشمه دار
تصویر کرشمه دار
آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد: (داری تو کرشمه باز سر مست سر رشته هجر و وصل در دست) (ابوالفیض فیاضی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشمه باز
تصویر کرشمه باز
آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد: (داری تو کرشمه باز سر مست سر رشته هجر و وصل در دست) (ابوالفیض فیاضی)
فرهنگ لغت هوشیار
عشوه کنان، غمزه کنان، نازکنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شیوه پرداز، طناز، عشوه ساز، عشوه گر، غماز، کرشمه پرداز، کرشمه ریز، کرشمه ساز، کرشمه طراز، کرشمه گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد